برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]

ارتباط خوشبینی با دستاوردهای تئوری انتخاب

نویسنده: دکتر احمد ستایش

در مقاله “تئوری انتخاب و نگرش های خوب و بد” به طور کامل با نظریه پر سرو صدای انتخاب آشنا شدیم و تاکید کردیم که نگرش ها و نوع نگاه افراد تا چه اندازه می تواند بر تئوری انتخاب تاثیرگذار باشد با این مقدمه اجازه دهید ارتباط خوشبینی با دستاوردهای نظریه انتخاب را در قالب چند نکته مهم و کاربردی با هم مرور کنیم:

1ـ اولین نکته مهم این است که نیازهای ما اغلب حساس و مهم هستند و باید به شکل درستی تامین و برآورده شوند. از این رو اگر ما بتوانیم با خوشبینی، روی داشته‌های خود تکیه کنیم و با تصمیم‌گیری‌ها و و انتخاب‌های صحیح، زمینه شکل‌دهی به عملکرد و رفتاری خوب و سازنده در مسیر اهداف‌مان (یعنی آنچه نیازهای‌مان را تامین می‌کند)، برآورده سازیم می‌توانیم از نظر فکری و ذهنی به تعادل خوبی دست یابیم.

اما در بسیاری از موارد عدم خوشبینی باعث می‌شود که ما احساسات بدی را تجربه کنیم که به صورت جدی روی تفکر ما و انتخاب ما اثر سوء می‌گذارند. بدین شکل ما به جای انتخاب روش‌ها و گزینه‌های صحیح و سالم، نسبت به انتخاب‌هایی غلط و زیان‌بار اقدام می‌کنیم که سرخوردگی، یاس، حقارت و احساس بی‌ارزشی را به دنبال دارند. برای مثال دانش‌آموز با استعدادی را در نظر بگیرید که به واسطه بدبینی و نادیده گرفتن توانایی‌ها و قابلیت‌های ذهنی خود، دچار احساس بد و ناگوار اضطراب شدید در آستانه کنکور می‌شود. او برای رفع این اضطراب، چند شب آخر را به جای خوابیدن و استراحت، به شکل افراطی و عصبی درس می‌خواند. این انتخاب یک نتیجه بسیار سوء و زیان‌بار دارد و آن اینکه وی دچار خستگی شدیدی می‌شود و در روز کنکور به دلیل عدم تمرکز، آشفتگی فکری و خستگی زیاد، نمی‌تواند از تمام داشته‌ها و قابلیت‌های ذهنی‌اش به خوبی استفاده کند و در نتیجه آزمون را خراب می‌کند و به نتیجه مورد نظرش دست نمی‌یابد. او طبق نیاز به قدرت (کسب موفقیت)، باید عملکرد درستی را در زمینه مطالعه از خود نشان می‌داد و با انتخاب‌های صحیح (که خود را در قالب برنامه‌ریزی‌های کارآمد درسی نشان می‌دهند)، زمینه موفقیت خود را فراهم می‌کرد. اما با تصمیم اشتباه تمام زحمات خود را به باد داد.

2ـ از سوی دیگر خوش خیالی نیز گاهی باعث می‌شود ما در انتخاب‌های خود خیلی روی منطق و واقع‌بینی سرمایه‌گذاری نکنیم و بدین واسطه انتخاب‌هایی بسیار پر ریسک و خطرناک را انجام دهیم که می‌توانند ما را در معرض انواع خطرات ریز و درشت قرار دهند. این در حالی است که یک فرد خوشبینی، در کنار امیدواری، همانطور که بارها در این کتاب تاکید کردیم، به نیمه خالی لیوان یعنی تهدیدها و کمبودها هم فکر می‌کند و می‌داند که موفقیت نیازمند تلاش و مسئولیت‌پذیری و البته تفکر و تحلیل صحیح نیز می‌باشد. برای مثال فردی را در نظر بگیرید که در راستای تامین نیاز عشق خود، به شخص دیگری علاقه‌مند شده و با وی ازدواج کرده است. حفظ و تداوم هدف تامین شده، یعنی دسترسی به معشوق و مدیریت رابطه عاشقانه و عاطفی با همسر، نیازمند دقت، توجه، مسئولیت‌پذیری، تعامل و بسیاری از نکات دیگر است.

در این میان یک فرد خوش‌خیال معمولاً چون خیلی مسئولیت‌پذیر نیست، عمده نیازها و خواسته‌های طرف مقابل را در برخی امور خاص و مشخص محدود می‌کند و بدین واسطه با انتخاب‌هایی که انجام می‌دهد باعث رنجش و آزار طرف مقابل شده و بدین واسطه به مرور عشق او را از دست می‌دهد.

از جمله خیلی از مردها تصور می‌کنند که عمده نیازهای همسرشان، نیازهای مالی است. از این رو بعد از ازدواج (مخصوصاً پس از گذشت دو سه سال)، فقط روی کار کردن تمرکز می‌کنند و با آوردن پول (از نظر خودشان کافی یا زیاد) به خانه، تصور می‌کنند که تمام نیازهای همسرشان را بر آورده می‌سازند. آنها وقتی تصمیم به تفریح و خوش‌گذرانی دارند، به جای اینکه همسر خود و خانواده خود را برای این کار انتخاب کنند، دوستان و همکاران نزدیک‌شان را برای این کار انتخاب می‌نمایند. بدین شکل آنها با خوش‌باوری و خوش‌خیالی، به این تصور می‌رسند که چون خانواده و همسرشان را از نظر مالی تامین کرده‌اند، پس دیگر نیاز به کار دیگر و دقت و مسئولیت‌پذیری دیگری ندارند.

اما همانطور که هر انسان عاقلی می‌داند، همسر چنین مردانی نیز نیاز به تفریح دارد، نیاز به توجه آنها دارد و ….، بنابراین وقتی مرد با انتخاب‌های غلط خانواده اش و همسرش را تنها می‌گذارد، در واقع عشق و عاطفه را در رابطه‌اش مخدوش می‌کند و بدین واسطه خود و خانواده‌شان را در معرض خطرات جدی مثل طلاق قرار می‌دهند. جالب اینکه با توجه به ارتباط چهار رکن نیاز، خواسته، ادراک و رفتار، وقتی همسر آنها در پاسخ به بی‌مسئولیتی آنها، اعتراض و به اصطلاح غرغر می‌کند، ادراک آنها بدین شکل مخدوش می‌شود که زندگی مشترک اصولاً خیلی چیز خوب و جذابی نیست. چراکه آنها نقش خود را معمولاً در این مشکلات نمی‌پذیرند. اصطلاحات و عبارت‌هایی مثل «زن‌ها همه سر و ته یک کرباس هستند» یا «مردها همه سر و ته یک کرباس هستند»، همه اصطلاحاتی حاصل همین خوش‌خیالی و بی‌مسئولیتی است.

حال فرد به واسطه ادراکی نادرست، دوباره انتخاب‌های غلط‌تر و مخرب‌تری می‌کند و برای تامین نیازهای خود مثل تفریح، بیشتر و بیشتر از خانواده فاصله گرفته و به سمت دوستانش می‌رود. این چرخه مخرب، تا وقتی طرف مقصرتر به اشتباه خود پی نبرد آنقدر ادامه می‌یابد که یک رابطه عاطفی را به ایستگاه آخر می‌رساند.

3ـ از ویژگی‌های افراد نرمال و خوشبین آن است که می‌توانند به خوبی بین نیازهای متعدد خود تعادل برقرار کرده و به شکلی زندگی خود را مدیریت کنند که نیازهای متفاوت در تعارض کمتری با هم قرار گیرند. بدین شکل آنها به صورت جدی از انواع آشفتگی‌ها، حسرت‌ها و سرخوردگی‌ها جلوگیری می‌کنند. اما افراد خوش‌بین یا بدبین معمولاً با افراط در تامین یک نیاز، در مسیر سرکوب دیگر نیازهای خود پیش می‌روند. از آنجایی که هر نیازی مهم است و باید به شکل معقولی پاسخ داده شود، عدم عملکرد صحیح افراد در تامین نیازهای مهم، باعث مشکلات جدی در زندگی‌شان می‌شود.

برای مثال همه ما نیاز به امنیت و اعتبار داریم. اولی الزامات خاص خود را دارد و دومی نیز الزامات خاص خود را. در این میان یک فرد بدبین چون خیلی به توانایی‌های خود و موفقیت‌اش در صورت تلاش، اطمینان ندارد، با هدف تامین امنیت خود، هرگز به سراغ پذیرش مسئولیت‌های بزرگ و انجام کارهای بزرگ که پیشرفت، تعالی و کسب اعتبار را در پی دارند و زندگی او را به اشکال مختلفی بهبود بخشند نمی‌رود. در واقع او به اصطلاح گوشه امنی را در اداره یا محل کار خود می‌یابد و تلاش می‌کند کمتر دیده شود و کمتر مسئولیت‌ بپذیرد تا در صورت بروز شکست و اشتباه مورد شماتت قرار نگیرد و کار خود را از دست ندهد. در ادارات دولتی مخصوصاً شما با انواع اینگونه آدم‌ها که از ابتدا تا زمان بازنشستگی در کارهای سطح پایین مشغول به کار هستند و هرگز تلاشی برای پیشرفت نمی‌کنند مواجه می‌شوید.

اما پیامد این رویه چیست؟ بله، وقتی فرد تلاش خاصی نکند و در مسیر پیشرفت و تعالی گام بر ندارد، قطعآً از نظر مالی و اعتباری نیز نمی‌تواند جایگاه خوبی را به دست آورد و این یعنی نیاز به قدرت را به کلی فراموش کرده و رها می‌سازد. در این صورت همین خلاء بزرگ در قالب انواع سرخوردگی، احساس بی‌ارزشی، عدم رضایتمندی درونی و … خود را نشان می‌دهد. به همین دلیل افرادی که در بالا معرفی کردیم، یعنی کارمندان بدبین تماماً افرادی کسل و فاقد نشاط و رضایت هستند که هرگز آنچنان که باید و شاید از زندگی خود لذت نمی‌برند و به روزمرگی و یک زندگی بخور و نمیر تن در می‌دهند. این در حالی است که مثلاً یک کارمند خوش‌بین ضمن تلاش برای بروز عملکردی صحیح و مطمئن و برنامه‌ریزی برای عدم مواجهه با شکست‌های بزرگ که امنیت شغلی‌اش را به خطر می‌اندازند، با امیدواری به آینده و توانایی‌های خود، تلاشش را همیشه بیشتر می‌کند و با بکارگیری مسئولیت‌پذیری، تعهد و خلاقیت و ابتکار در مسیر رشد و تعالی گام بر می‌دارد. او می‌داند که پیشرفت کردن منافاتی با امنیت ندارد و وی می‌تواند با افزایش دقت و تعهد خود به کار امنیتش را تامین کند و با تلاش و خلاقیت و مسئولیت‌پذیری، رشد و پیشرفت را محقق سازد.

4ـ یک فرد سالم و نرمال، می‌تواند نیازهای خود را در قالب شکل‌دهی به خواسته‌های منطقی و معقول به عنوان اهداف زندگی خود تعیین کرده و در راستای دسترسی به آنها گام بردارد. اما افراد بدبین به واسطه نادیده گرفتن توانایی‌های خود و بدشانس تلقی کردن خویش، در بسیاری از موارد، نیازهای خود را به درستی نمی‌شناسند و با تعیین خواسته‌های ناخودآگاه و خودآگاه غلط، در مسیری اشتباه حرکت می‌کنند که در نهایت به واسطه عدم تامین نیازهای مهم، عدم رضایت و سرخوردگی را به دنبال دارد.

پیشتر مثال شخص بدبینی که از طریق سرمایه‌گذاری در بورس می‌خواست پولدار شود را با هم مرور کردیم. آن مثال دقیقا ًمصداق همین مساله است. ما برای آنکه بتوانیم نیازهای خود را بشناسیم، باید ادراک درستی نسبت به خودمان و زندگی داشته باشیم و این صحت ادراکی نیازمند خوشبینی است. خوشبینی باعث می‌شود ما تامین باورهای غلطی مثل «من بدشانس هستم»، «من لایق و توانمند نیستیم» و …، در راستای تامین ادراکات و باورهای درستی مثل «من اگر بخواهم می‌توانم» گام برداریم.

Series Navigation<< نظریه انتخاب و نگرش های خوب و بدافسردگی ارتقا و خوشبینی (بخش اول) >>