- الفبای خوش بینی
- خوش بینی در تئوری تعصب دوگانه
- ارتباط تعصب دوگانه و خوشبینی
- خماری احساسی و خوش بینی
- خوش بینی در خماری احساسی چگونه تاثیر می گذارد
- هوشیاری منفی و خوشبینی
- بلوغ خوشبینی در هوشیاری منفی
- خوشبینی، هوشیاری منفی را منطقی می کند
- خوشبینی در نظریه اقتصاد رفتاری
- محورهای کاری اقتصاد رفتاری
- سوگیریهای نظریه اقتصاد رفتاری(بخش اول)
- ارتباط خوشبینی و سوگیری های اقتصاد رفتاری (بخش دوم)
- اضطراب قرنطینه و خوشبینی
- تاثیر خوشبینی و فقدان آن بر اضطراب قرنطینه
- نظریه انتخاب و نگرش های خوب و بد
- ارتباط خوشبینی با دستاوردهای تئوری انتخاب
- افسردگی ارتقا و خوشبینی (بخش اول)
- نقش عادت ها در افسردگی ارتقا و راهکار خوشبینی (بخش دوم)
- نظریه طرحواره و خوشبینی
- اثر لوسیفر و خوشبینی
- خوشبینی در نظریه اختلال جدایی چگونه کار می کند؟
- دستگاه خوشبینی در نظریه رفتارگرایی
- کارکرد خوشبینی در تاب آوری روانی
- خوشبینی در تئوری ذاتگرایی
- خوشبینی حلقه مفقوده نظریه شناختی
ارتباط خوشبینی و سوگیری های اقتصاد رفتاری (بخش دوم)
نویسنده: دکتر احمد ستایش
پس از آشنایی با سوگیریهای ذهنی که در (بخش اول) به آن پرداختیم حال بهتر میتوانیم اثرگذاری خوشبینی روی پارامترهای مختلف اقتصاد رفتاری را بررسی کنیم.
خوشبینی و فرار از تله تکبر
سم و تله تکبر، خوشخیالی است. بدین معنا که یک فرد به شدت منفعت طلب (که در تمام تصمیمگیریهای اقتصادی تنها به منافع خودش آن هم به هر قیمتی فکر میکند)، اگر انسان خوشخیالی هم باشد، دست به اقداماتی میزند که به صورت جدی میتواند وی را در معرض انواع خطرات جدی قرار دهد. در واقع چنین فردی به واسطه اثرگذاری توامان و شدید خودخواهی و خوشخیالی، آنچنان دچار سوگیریهایی مثل اعتماد به نفس کاذب میشود و روی داشتههای اندک ذهنی خود لنگراندازی میکند که منطق، واقعبینی و تعقل را کنار میگذارد و تصمیماتی به شدت احساسی و توام با سوگیریهای شدید ذهنی میگیرد و بدین واسطه ریسک بالایی را به خودش و زندگیاش تحمیل میکند.
در واقع افراد خودبین و متکبر، معمولاً خودبزرگبین نیز هستند و اگر خوشخیال هم باشند، آنچنان تحلیلها، برداشتها و تجربیات گذشته خود را دست بالا میگیرند، که هرگز به موارد درستی مثل مشورت گرفتن از دیگران، تحقیق کردن بیشتر درباره یک موضوع و البته احتمال بروز مسایل و پدیدههای غیر قابل پیشبینی فکر نمیکنند.
بدین شکل آنها به اصطلاح همه تخممرغهای خود را در یک سبد قرار میدهند و از بکارگیری احتیاط، محافظهکاری منطقی و دوراندیشی باز میمانند. خدا نکند که یکبار هم به صورت تصادفی موفق شوند و به خواسته خود برسند. اینجاست که هم خودخواهی و خودبزرگبینیشان و هم خوشخیالی کورکورانهشان به شدت تشدید میشود و در دفعات بعد خود را در معرض ریسکهای بسیار بزرگتری قرار میدهند، به طوری که با یک شکست سنگین، تمام داشتهها و سودهای گذشته را یکجا از دست میدهند.
این در حالی است که یک انسان خوشبین، ضمن حفظ امید خود به تواناییهای ذهنیاش و آینده، تلاش میکند از ظرفیت مشورت، تحقیق و بررسی منطقی نیز استفاده کند. در واقع او امیدوار به موفقیت است اما میداند که برای تضمین این موفقیت، نباید با سوگیری ذهنی نسبت به تحلیل پدیدهها بپردازد و میبایست از واقعبینی بهره گرفته و توان و داشتههای ذهنی خود در تصمیمگیریهای اقتصادی را از طرق مختلف، مثل مطالعه و کسب مشورت بیشتر کند.
یادتان باشد که اگر شخصی، خوشبین نباشد (بدبین باشد)، هرگز انگیزهای هم برای بهبود داشتههای ذهنی خود و تلاش برای کسب موفقیت از خود نشان نمیدهد. این خوشبینی است که اراده، اشتیاق و نشاط لازم برای تحقیق کردن، ارتقای آگاهیها، بهبود مهارتها و … را فراهم میآورد. باید یادمان باشد که موفقیت، به این سادگی به دست نمیآید و نیازمند تلاش، سختکوشی، تعهد، مسئولیتپذیری و حتی گاهی از خود گذشتگی است. بدین معنا که فرد گاهی برای کسب یک موفقیت باید از برخی خوشیها و تفریحات خود بگذرد.
بنابراین در ارتباط با مفهوم و پدیده تکبر، خوشبینی به شکل معقولی کمک میکند که فرد منفعت طلبی و غرور خود را در شکل انواع سوگیریهای خطرناک مثل سوگیری اعتماد کاذب بروز ندهد و فرد را درگیر شکستها و ناکامیها نکند.
خوشبینی و فرار از تله دلخواه
همانطور که در مقالات قبلی بیان کردیم، اقتصاد کلاسیک بر این باور است که مطلوبیت امری قابل اندازهگیری و در تمام انسانها یکسان است. این علم به صورت جدی از این نکته مهم غافل میشود که هزینههای مربوط به دسترسی به یک هدف اقتصادی، میتواند به صورت جدی روی موارد دلخواه و پسندیده نقش مثبت یا منفی بگذارد.
اجازه دهید با ذکر یک مثال جامع بحث را شفاف کنیم. اگر به شما بگویند با پرداخت هزینهای مشخص که از نظر تئوری قادر به پرداخت آن هستید، میتوانید خانهای را در بالای شهر تصاحب کنید، چه پاسخی میدهید؟ میزان جذابیت و دلخواه بودن این خانه برای شما چقدر است؟
بنده مطمئن هستم که پاسخ شما به این دو سوال به شدت به شرایط شما و البته هزینهای که فروشنده تحمیل میکند بستگی دارد. اجازه دهید چند حالت مختلف را بررسی کنیم. فرض کنید فروشنده درخواست کند که در ازای خرید خانه در منطقه بالای شهر، باید هر روز به مدت یک سال، روزانه ده ساعت برای او کار کنید. حالا پاسختان چیست؟ اول از همه اگر شما هماکنون در بالای شهر خانه داشته باشید، دیگر خیلی این پیشنهاد برایتان دلچسب و به شدت مطلوب نخواهد بود. اما اگر به نسبت فقیر باشید، این پیشنهاد، یک پیشنهاد بسیار جذاب و چشمگیر است.
شما میدانید که باید یک سال کار سختی را انجام دهید اما در پایان چیز بسیار دلخواهی نصیبتان خواهد شد. پس احتمالاً جوابتان مثبت خواهد بود. اما باز عجله نکنید، هزینه خرید آن خانه، به اندازه دستمزد کار روزانه شما در یک سال نیست. چرا؟ شاید کاری که فرد به شما پیشنهاد میکند، آنقدر سخت باشد و همچنین ممکن است فرد شما را از داشتن حتی یک روز مرخصی هم محروم کند، در این صورت شما میدانید که در این مدت، نمیتوانید به مسافرت بروید، ممکن است کمتر خانوادهتان را ببینید و … و همه اینها هم جزو هزینههای رسیدن به خانه مورد نظر است. اما اگر هدف، یعنی رسیدن به خانه به شدت برایتان دلخواه باشد ممکن است آنها را بپذیرید. اما آیا به این فکر کردهاید که در این مدت، خرج روزانه خود را از کجا در میآورید؟ (چون پاداش این کار در پایان سال به شکل خانه پرداخت میشود و شما حقوقی نمیگیرد). آیا میدانید ممکن است به واسطه پذیرش این کار، دچار بحران خانوادگی شوید و همسرتان به واسطه دوری جسمی، عاطفی و … از شما طلاق بگیرد؟ میدانید در این یکسال و به واسطه پذیرفتن این شرط، ممکن است فرزندتان مریض شود و شما نتوانید به خاطر تعهدتان به موقع و به خوبی فرآیند درمان او را پیگیری کنید؟
نکته مهمی که از ذکر مثال فوق میخواستم با شما عزیزان در میان بگذارم این است که خیلی وقتها ما هزینههای غیر مادی اما بسیار مهم تصمیمات اقتصادی که مربوط به شرایط و پدیدههای جاری زندگی هستند را نادیده میگیریم و بدین واسطه مطلوبیتهای اهداف اقتصادی را بیش از حد بالا در نظر میگیریم. بدین شکل فکر میکنیم که یک تصمیم یا انتخاب اقتصادی برایمان به صرفه است اما در ادامه به واسطه هزینههای سنگین و گهگاه غیر قابل جبرانی که به بار میآورد، دچار خسرانهای شدید میشویم.
در ارتباط با مثال فوق، اگر شما مثلاً فرزندتان را به واسطه عدم رسیدگی درمانی به موقع از دست بدهید، آیا باز هم خانهای بالای شهر برایتان مطلوب و به صرفه خواهد بود؟ قطعاً برای بسیاری از افراد خیر. حال اجازه دهید ببینیم خوشبینی چگونه میتواند روی تعیین دقیقتر، منطقیتر و عاقلانهتر “دام دلخواه” اثر بگذارد.
اگر شخصی فاقد خوشبینی باشد، یعنی یا بدبین است یا خوشخیال. فرد بدبین، چون خود را فردی بدشانس و ناتوان در نظر میگیرد، به این باور میرسد که یا به هدف و خواسته اقتصادی خود نخواهد رسید یا آنقدر زندگی و تقدیر سنگ در جلوی پایش خواهد انداخت که به اصطلاح، به خود خدا خواهد رسید. بنابراین او به واسطه تشدید کاذب و افراطی و البته خیالی و بدون منطق هزینههای دسترسی به اهداف، مطلوبیت اهداف اقتصادی را به شدت برای خود پایین میآورد. بدین شکل فرد هرگز نمیتواند از مسیر تلاش و برنامهریزی منطقی، به سمت اهدافی اقتصادی حرکت کند که قطعاً میتوانند بهبود شرایط زندگی او را در پی داشته باشند. اینگونه افراد وقتی با پیشنهاداتی مثل خرید زمین در منطقهای که رو به رشد است مواجه میشوند، جوابهایی شبیه به این را به شما خواهند داد: «ارزشش را ندارد. هزار بار باید به انواع ادارهها، ثبت، محضر و … مراجعه کنم تا بتوانم سند آن ملک را بگیرم و بعد مجوزهای لازم را دریافت کنم تا زمین ارزشمند شود. شانس من را هم که میدانی، هر جایی بروم، یک سنگ بزرگی جلوی پایم میاندازم. ولش کن، من از این شانسها ندارم. حتی اگر از این ملک را هم بگیرم و بتوانم کارهای اداریاش را انجام دهم، به خدا میرسم. برایم نمیصرفد. ترجیح میدهم همین زندگی معمولی خودم را داشته باشم.» بدین شکل او پیشنهاد بسیار خوبی که به وی شده را نادیده میگیرد و از سود آتی آن نیز محروم میشود.
این رفتار نیز حاصل سوگیریهای ذهنی و لنگراندازی به تجربیات بد گذشته اوست. در واقع فرد به واسطه تعمیم دادن شرایط گذشته به آینده، خود را از پیش بازنده میداند، هزینههای تصمیمهای اقتصادی را به شدت بالا در نظر میگیرد و بدین شکل با از دست رفتن جذابیت آن تصمیم اقتصادی، از انجام و تبعات مثبت پیشرو خود را محروم میکند.
و اما انسانهای خوش خیال در ارتباط با موارد پسندیده و مورد دلخواه چه واکنشی از خود نشان میدهند؟ این افراد دقیقاً بر عکس افراد بدبین، فقط به سود و منافع مادی حاصل از یک تصمیم اقتصادی فکر میکنند و از دیدن هزینههای غیر مادی و وابسته به شرایط زندگی به شدت غافل میشوند. برای مثال افرادی که با هدف کسب درآمد بیشتر و یافتن جایگاه شغلی بالاتر به کشور دیگری با شرایط نامساعد (مثلاً در آفریقا) مهاجرت میکنند، بدون اینکه بدانند این دوری از خانواده و اقوام نزدیک مثل پدر و مادر چقدر میتواند برایشان سنگین باشد یا زندگی در آن کشور بدون امکانات چه مصائبی را ممکن است پیش پایشان بگذارد، نمونهای از اینگونه افراد هستند.
بنابراین ارتباط خوشبینی با مطلوبیت دقیقاً آن است که خوشبینی باعث میشود شما رویکردی صحیح، منطقی و واقعبینانه را در تعیین و تشخیص مطلوبیت پدیدههای مختلف در پیش بگیرید و بدین واسطه ضمن امیدواری و اتکا به ظرفیتهای خود، از داشتههای مهم زندگیتان مثل روابطتان با افراد نزدیک غافل نشوید. بدین شکل یک فرد خوشبین با تعیین منطقی و واقعبینانه مطلوبیت تصمیمهای مختلف اقتصادی، کمتر خود را دچار زیانهای سنگین مادی و غیر مادی میکند و خود را در معرض پشیمانی و اندوه قرار میدهد.
خوشبینی و فرار از تله بازسازی منطق
دو عامل مهم و حیاتی که میتوانند باعث شوند یک فرد عقلانیت را کنار بگذارد یا چیزی غیر عقلانی را به عنوان منطق در ذهن خود بازسازی کند شامل موارد زیر است:
* ترس و هراس
* نادیده گرفتن توانمندی خود در کسب اطلاعات تخصصی
آنچنان که در مثال ترفند فروشندگان بیان کردیم، بسیاری از انسانها در شرایط معقول و معمول میدانند که برای خرید هر کالایی یا گرفتن هر تصمیم مهمی یا غیر مهم اقتصادی، باید حداقل تحقیق و پژوهش را انجام دهند تا تصمیم و انتخابشان متکی به اطلاعاتی واقعی و صحیح باشد. بدین شکل میتوانند تصمیم عاقلانهای بگیرند.
برای مثال وقتی یک فرد قصد دارد یک گوشی تلفن همراه بخرد، معمولاً قبل از مراجعه به بازار، سری به فضای مجازی میزند تا هم از قیمت انواع گوشیها با خبر شود و هم ویژگیها و کاراییهای مدلهای مختلف را با هم بررسی و به اطلاعات خوبی برای تصمیمگیری دست یابد.
خیلیها هم وقتی به بازار میروند، معمولاً از مغازه اول خرید نمیکنند تا وقت کافی برای بازدید و بررسی قیمتها، مدلها و پیشنهادات مختلف فروشگاههای مختلف را داشته باشند.
اما چرا یک نفر ممکن است چنین رویهای را کنار بگذارد و بدون منطق درست تصمیم به خرید یک گوشی با قیمتی گزاف و کیفیت و کارایی نامناسب بگیرد؟ پاسخ در ترس و هراس نهفته است. اگر یک دوست قابل اعتماد یا برادرتان با عجله نزد شما بیاید به شما بگوید: «من از کانال بسیار معتبری شنیدم که از فردا قیمت گوشی 50 درصد افزایش پیدا میکند. آب دستت داری بگذار زمین و همین امروز گوشی بخر.»
چنین توصیه و هشداری، به شدت یک فرد را میتواند دچار ترس و هراس کند. متاسفانه بسیاری از افراد که خوشبین نیستند و بدین واسطه مدام خود را در معرض انواع خسرانها، بدشانسیها و زیانها میبینند، با همین هشدارهای به ظاهر ساده و آن هم از سوی حتی یک نفر (شخص دیگری هم در اغلب موارد نیاز نیست)، آنچنان دچار هراس و ترس میشوند که منطق را در لحظه، در این میبینند که سریعتر خریدی انجام دهند و به اصطلاح پول خود را به جنس تبدیل کنند.
در واقع ترس و هراس، با ایجاد اضطرار، عجله و شرایط بحرانی، باعث میشود که مکانیزم ذهن در تعیین منطق و استدلال صحیح تغییر کند. در چنین شرایطی ذهن فرد با خود میگوید: حتی اگر یک گوشی را با قیمت ده درصد هم گرانتر بخرم، بهتر از این است که از فردا گوشیها 50 درصد گران و احتمالاً کمیاب شود.
بدین شکل، او با این استدلال غلط و غیر عقلانی (اما از نظر خودش منطقی) تصمیمی میگیرد که وی را دچار مشکل میکند. این در حالی است که یک فرد خوشبین هرگز تا این حد خود را در معرض انواع خسرانها، شکستها و ناکامیها نمیبیند و بدین شکل کمتر تحت تاثیر شرایطی کاذب قرار میگیرد که با ایجاد ترس و دلهره، فرد با سمت عدم عقلانیت سوق میدهند.
از سوی دیگر عامل بعدی برای گرفتن و اتخاذ تصمیمهای صحیح و منطقی، آگاهی و مهارتهای ذهنی است. افرادی که دارای خوشبینی لازم هستند، به واسطه امیدواری به آینده و ظرفیتهای خود، همیشه خود را ملزم به این میدانند که از طرق مختلف مثل مطالعه و کسب تجربه، داشتههای ذهنی خود را ارتقا دهند تا بتوانند در آینده میزان عقلانیت و صحت تصمیمگیریهای خود را ارتقا دهند. اما افراد فاقد خوشبینی، چون نسبت به خودشان و آینده بدبین هستند، دیگر انگیزه و اشتیاقی برای اینکه در مسیر رشد و پیشرفت ذهنی قرار گیرند و سختیهای افزایش آگاهیها و مهارتهای ذهنی را به جان بخرند، پیدا نمیکنند. ضمن اینکه آنها، به واسطه عدم ارتقای آگاهیهای خود، مدام شکستها و ناکامیهای گذشته را ملاک تصمیمگیریهای خود قرار میدهند. بدین شکل، نه تنها به مرور میزان منطق تصمیمگیریهایشان بهبود نمییابد، بلکه کاهش نیز پیدا میکند.