- الفبای خوش بینی
- خوش بینی در تئوری تعصب دوگانه
- ارتباط تعصب دوگانه و خوشبینی
- خماری احساسی و خوش بینی
- خوش بینی در خماری احساسی چگونه تاثیر می گذارد
- هوشیاری منفی و خوشبینی
- بلوغ خوشبینی در هوشیاری منفی
- خوشبینی، هوشیاری منفی را منطقی می کند
- خوشبینی در نظریه اقتصاد رفتاری
- محورهای کاری اقتصاد رفتاری
- سوگیریهای نظریه اقتصاد رفتاری(بخش اول)
- ارتباط خوشبینی و سوگیری های اقتصاد رفتاری (بخش دوم)
- اضطراب قرنطینه و خوشبینی
- تاثیر خوشبینی و فقدان آن بر اضطراب قرنطینه
- نظریه انتخاب و نگرش های خوب و بد
- ارتباط خوشبینی با دستاوردهای تئوری انتخاب
- افسردگی ارتقا و خوشبینی (بخش اول)
- نقش عادت ها در افسردگی ارتقا و راهکار خوشبینی (بخش دوم)
- نظریه طرحواره و خوشبینی
- اثر لوسیفر و خوشبینی
- خوشبینی در نظریه اختلال جدایی چگونه کار می کند؟
- دستگاه خوشبینی در نظریه رفتارگرایی
- کارکرد خوشبینی در تاب آوری روانی
- خوشبینی در تئوری ذاتگرایی
- خوشبینی حلقه مفقوده نظریه شناختی
اضطراب قرنطینه و خوشبینی
تا پیش از شکلگیری و شیوع بیماری مثل کرونا در سطح جهانی، مردم بسیاری از کشورها اصولاً آگاهی و اشراف چندانی نسبت به پدیدهای به نام قرنطینه و شرایط روانی و احساسی سخت و به شدت هراسانگیز حاصل از آن نداشتند.
از این رو وقتی ناخواسته و ناگهانی به واسطه کرونا وارد قرنطینه شدند و از سوی دولتها و حکومتها مجبور به رعایت شرایط و ضوابط خاصی مثل در خانه ماندن، تعطیلی کسب و کارها، عدم امکان دیدن اعضای خانواده، دوستان و نزدیکان و … شدند، شوک بزرگی را تجربه کردند و هراسها، ترسها و دلهرههای شدیدی را تجربه کردند که از آن تحت عنوان «اضطراب قرنطینه» یاد میشود. البته اضطراب قرنطینه خاص بیماریهای فراگیر و مسری مثل کرونا نیست. خیلی از افراد گهگاه و حتی در زندگی روزمره دچار شرایط حادی و نگرانکنندهای میشوند که به صورت واقعی یا نمادین، همان شرایط قرنطینه را برایشان ایجاد میکند. اجازه دهید با ذکر دو مثال شرایط احساسی قرنطینه را شفافتر کنیم تا در ادامه بتوانیم نسبت به تعریف آن نیز به صورت دقیق اقدام نماییم.
مثال اول: قرنطینه مقطعی و ساده
فرض کنید در ساعتی حدود 6 بعد از ظهر در محل کار خود یا ساختمانی اداری به تنهایی وارد آسانسور میشوید و دکمه طبقه همکف را میزنید. شما به خوبی میدانید که در این ساعت از روز ساختمان بسیار خلوت است و حتی احتمال دارد، جز چند نفری کسی در مجموعه حضور نداشته باشد.
آسانسور از طبقه دهم به سمت طبقه همکف به راه میافتد که ناگهان صدایی به گوش میرسد، برق خاموش میشود و آسانسور در بین طبقات گیر میکند. ابتدا شما تلاش میکنید خونسردی خود را حفظ کنید. زنگ هشدار روی آسانسور را می زنید اما به خاطر رفتن برق زنگ هم کار نمیکند. چندباری با مشت به در میکوبید اما پاسخی نمیاید.
کم کم هراس و ترسی شدید بر شما غلبه مییابد، بدنتان شروع به لرزیدن میکند، نفستان به شماره میافتد، احساس خفگی سراسر وجودتان را میگیرد و در یک کلام، احساس میکنید که آنقدر دچار ترس شدید و غیر قابل کنترل شدهاید که دیگر ارادهای روی ذهن خودتان ندارید. اینجاست که ممکن است بدون اراده شروع به کشیدن فریادهای عصبی می کنید و یا حتی بعد از مدتی از حال میروید و غش می کنید.
مثال دوم: قرنطینه سخت
در مثال اول، به احتمال بسیار زیاد بعد از مدتی یا یکی از نگهبانها صدای شما را میشنود، یا برق اضطراری عمل میکند و یا دوباره سیستم برق شهری وصل میشود و در اغلب موارد شما بدون مشکل خاص و حاد و مزمنی از شرایط بحرانی خارج میشوید.
اما گاهی اتفاقاتی یا پیشامدهایی بسته به شرایطی که دارید برایتان رخ میدهد، که میتواند طولانیمدتتر، سختتر و مزمنتر باشد و حالت قرنطینه طولانیتری را برای شما ایجاد کند. از جمله فرض کنید، شب هنگام در حال رانندگی هستید که ناگهان فردی جلوی ماشینتان میپرد و شما با وی تصادف میکنید. پس از آن با نگرانی، فرد را به بیمارستان میبرید و متوجه میشوید که او بر اثر شدت ضربه به کما رفته است.
بیمارستان با پلیس تماس میگیرد و شما مجبورید مدتی را در زندان و در سلولی تک نفره سر کنید تا هم سرنوشت فرد مصدوم مشخص شود و هم بتوانید با گرفتن اجازه قاضی و گذاشتن وثیقه از زندان خلاص شوید. با این دو مثال باید گفت؛ قرنطینه در واقع استعاره از هر شرایطی است که ویژگیهای زیر را به شما یا هر فرد دیگری تحمیل میکند:
* شما بدون اختیار خود مجبور به ماندن در فضایی نسبتاً بسته (در حد یک اتاق یا نهایتاً یک خانه یا جایی شبیه به آن هستید)
* شما خیلی اختیاری جز اتخاذ حالت دفاعی نسبت به شرایط پیرامونی خود و خطرات احتمالی ندارید. در واقع کنترل آنچه شما را در حصر قرار داده تا حدود زیادی از اختیار شما خارج است و در این شرایط معمولاً وابسته به دیگران (از دولت و حکومت گرفته تا یک ارگان یا یک تعمیرکار یا یک دوست یا عضوی از خانواده و …) هستید.
برای مثال شخص که در مثال تصادف در زندان افتاده، برای خروج از قرنطینه خود، نیازمند زحمت نزدیکانش و البته نظر قاضی است.
* در شرایط قرنطینه شما ترسها و هراسهای شدید و بعضاً غیر قابل کنترلی را تجربه میکنید. به طوری که گهگاه کنترل ذهن خود را از دست میدهید و حتی نمیتوانید احساسات خود را مدیریت کنید.
* بیخبری و عدم اطلاع از آنچه پیشرو قرار دارد و اتفاقاتی که قرار است رخ دهد، شما را به شدت آزرده خاطر میکند. در واقع هیچکس یا هیچ فردی نمیتواند خبر خوشحال کننده یا امیدوارکنندهای با شما در میان بگذارد و حتی گهگاه چیزهایی که میشنوید بر سردرگمی و اضطراب شما میافزاید.
برای مثال در ارتباط با بیماری کرونا، مردم مدام به سراغ رسانهها میرفتند تا شاید با شنیدن خبری امیدوارکننده کمی بتوانند بر هراسها و نگرانیهای خود غلبه کنند اما با دیدن اخبار گوناگون و بعضاً متناقض، نه تنها نتیجه مثبتی نمیرسیدند، بلکه برعکس، به شدت آشفته میشدند و گیج و سردرگم، مجبور بودند با هراسهای بیشتری سر و کله بزنند. یک جا مدعی میشد که به زودی واکسن کرونا ساخته میشود، جای دیگری از قول یک دانشمند یا مسئول مدعی میشد که ساخت واکسن کرونا تا دو سال اینده امکان پذیر نیست. جای دیگری هم مطرح میکرد که کرونا، از این پس یک بیماری همهگیر است و بشر باید تا همیشه به زندگی با آن عادت کند.
بنابراین قرنطینه فقط به شرایطی مثل بیماری که دولتها یا مراکز درمانی افراد را در فضایی خاص حصر میکنند، محدود نمیشود و هر شرایطی که ویژگیهای ذکر شده در بالا را ایجاد کند، مصداق قرنطینه است. اضطراب قرنطینه نیز در واقع پدیدهای روانشناختی است که حاصل قرار گرفتن افراد در شرایط قرنطینه با ویژگیهای ذکر شده بالاست. بنابراین بسیاری از افراد مخصوصاً در دوره کنونی و پس از شیوع بیماری فراگیر کرونا، در شرایط مختلف و متنوعی این پدیده عذابآور و رنجش آفرین را تجربه میکنند.
ارتباط خوشبینی و پدیده اضطراب قرنطینه
بر خلاف باور عامه مردم، بروز احساسات آزاردهنده و ناگواری مثل ترس، خشم، اضطراب و …، در حالت عادی و کلی نه تنها بد و شرمانگیز نیست، بلکه هم کاملاً طبیعی به شمار میرود و هم تقریباً همه انسانها کمابیش درگیر آن میشوند.
بنابراین بروز اضطراب قرنطینه شامل انواع دلهرهها، هراسها، ترسها و نگرانیهای شدید در هنگام گرفتار شدن در شرایط قرنطینه در هر انسانی امری طبیعی و بدیهی است. شما چه خوشبین باشید و چه نباشید، چه مرد باشید و چه زن، چه کوچک باشید یا بزرگسال، از این قاعده مستثنی نیستید.
همه اضطراب قرنطینه را در شدتهای مختلف تجربه میکنند. در این میان آنچه بسیار مهم و حیاتی به شمار میرود آن است که یک فرد تا چه حد و در چه مدت زمانی میتواند مدیریت ذهن خود و مدیریت احساسات ناگوارش را بر عهده بگیرد و بدین واسطه بتواند از مسیر تمرکز، اندیشه صحیح و در ادامه تصمیمگیری درست و منطقی، هم خود را آرام سازد، هم در راستای آرامسازی دیگران گام بردارد و هم به واسطه بروز عملکردهای صحیح شرایط (این بار منظورمان محیطی است نه ذهنی) خودش و دیگران را بهبود بخشد.
برای مثال، باز هم حالت گیر افتادن در آسانسور را در نظر بگیرید با این تفاوت که این بار شما تنها نیستید و دو نفر دیگر شامل یک پیرزن و یک کودک نیز شما را همراهی میکنند.
به صورت طبیعی و بدیهی آنها باید از شما که فردی میانسال هستید، اضطراب قرنطینه بیشتری را تجربه کنند. ضمن اینکه باید توجه داشته باشید که ترس و هراس یک نفر بر ترس و هراس دیگران نیز اثرگذاشته و باعث تشدید آن میشود. بر این اساس شما از آنها تاثیر میپذیرید و بر آنها تاثیر میگذارید. بروز هراس قرنطینه (با شدت متفاوت) در هر سه شما هم طبیعی و حتی اجتنابناپذیر است.
در این میان اگر شما به واسطه مهارتهای ذهنی مختلف از جمله خوشبینی بتوانید به سرعت کنترل ذهنتان و مدیریت احساسات ناگوارتان را برعهده بگیرید، قطعاً هم میتوانید به آرامش خودتان کمک کنید و هم با صحبتهایی دلگرم کننده و اطمینان بخش، به آرامش کودک و پیرزن همراهتان کمک کنید. علاوه بر این وقتی کنترل ذهنتان را به دست گرفتید میتوانید راهکاری برای بهبود شرایط هر سهتان نیز پیدا کنید. از جمله مثلاً میتوانید راهی برای آمدن هوای بیشتر به کابین پیدا کنید و یا تلاش و زحمت، از موبایلتان برای تماس گرفتن با شخصی بهره بگیرید.