برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]

بلوغ خوشبینی در هوشیاری منفی

نویسنده: دکتر احمد ستایش

در مقاله “هوشیاری منفی و خوشبینی” تعریف دقیقی از بعد اول یا روی اول هوشیاری منفی ارایه کردیم و مرز آن را با خوشبینی و بدبینی نشان دادیم پس اگر به تازگی با سایت ما آشنا شده اید و هنوز مقالات قبلی را مطالعه نکرده اید پیشنهاد می کنیم ابتدا مقاله “هوشیاری منفی و خوشبینی” را بخوانید چرا که در غیر اینصورت دچار سوء برداشت از مقوله هوشیاری منفی و ارتباط آن با خوشبینی خواهید شد.

  اما همانگونه که در ابتدا اشاره شد، هوشیاری منفی ویژگی جامع‌تری است و بعد دیگری نیز دارد که در ادامه آن را معرفی می‌کنیم. ویژگی  بعدی که در طول تاریخ باعث پیشرفت انسان‌ها و توانمندی بیشتر آنها در برابر طبیعت و خطرات شده است.

این بار نیز برای درک بهتر موضوع، باید به سراغ انسان‌های اولیه و بدوی برویم. انسان بدوی را در نظر بگیرید که در منطقه‌ای خشک زندگی می‌کند. او در تامین مواد غذایی برای خود و خانواده‌اش دچار مشکل است و به همین دلیل تصمیم به مهاجرت می‌گیرد. او و خانواده‌اش مدتی را در سرگردانی از این سو به آن سو می‌روند تا در نهایت رودخانه‌ای را پیدا می‌کنند که در کنار خود سرسبزی و وفور نعمت را به همراه آورده است. آنها با خوشحالی برای خود سرپناهی (در حد مقدورات خود) می‌سازند و در آن منطقه جدید اسکان می‌یابند. هر روز با شکار کردن حیواناتی که برای خوردن آب به کنار رودخانه می‌آیند روزگار می‌گذارند و دیگر مثل گذشته در خطر و تنگنا قرار ندارند. او و خانواده‌اش با بکارگیری هوشیاری منفی، همیشه مراقب خطرات هم هستند. اما هوشیاری منفی غیر از دیدن خطرات و نشانه‌های خطر آشکار، روی دیگری را از خود نشان می‌دهد.

بعد از مدتی، او و همسر و فرزندانشان دیگر احساس شادمانی و هیجان گذشته را نسبت به شرایط فعلی‌شان ندارند. احساس می‌کنند زندگی‌شان یکنواخت شده و دیگر از داشته‌های‌شان لذت نمی‌برند. خانه، محیط زندگی و امکانات‌شان دلشان را زده و با تمام وجود به دنبال چیزهای بهتری هستند. زن که به خوبی به گیاهان اطراف نگاه کرده، متوجه می‌شود که می‌تواند از طریق کاشتن دانه‌های گیاهان در زمین، برای خودشان کاری جدید و منبعی جدید از مواد غذایی ایجاد کند. آنها با پیشنهاد زن دست به کار می‌شوند و در کنار شکار کردن، کشاورزی کوچکی را نیز برای خودشان راه می‌اندازند.

اما براستی چرا آن شرایط (نسبتاً) مطلوب بعد از مدتی جذابیت خود را برای آن خانواده اولیه از دست داد؟ چه چیزی آنان را وادار کرد که به سراغ کشاورزی بروند؟

پاسخ به این سوال هم بعد دوم هوشیاری منفی را آشکار می‌کند و هم زیرکی و هوشیاری شگرف و شگفت‌انگیز ذهن آدمی را  نمایان می‌سازد. ذهن ما انسان‌ها به صورت ناخودآگاه می‌داند که حتی در شرایط مطلوب نیز، ممکن است به واسطه بروز برخی بحران‌های ناخواسته و بی‌نشان، زندگی دچار بحران و مشکل شود. از این رو ذهن بعد از مدتی، با از بین بردن هیجان به دست آورده از تغییرات و دستاوردهای به دست آمده، ما را وادار می‌سازد که به دنبال دستاوردها و پیشرفت‌های جدیدی برویم و بدین ترتیب با تقویت قدرتمندی و توانایی خود، احتمال بروز مشکلات ناگهانی را کاهش دهیم.

در ارتباط با مثال خانواده اولیه، آنها می‌توانستند تا مدت‌ها با شکار کردن برای خود غذا تامین کنند، اما ذهن آنها بدون اینکه خودشان بدانند این احتمال را در نظر گرفت که همین شرایط مطلوب می‌تواند به دلایلی مثل یخبندان (که در تاریخ بشر بارها رخ داده)، از بین برود. از این رو ذهن‌شان با ایجاد دلزدگی نسبت به شرایط فعلی، آنان را وادار کرد به سمت کشاورزی بروند و روش دیگری را نیز برای تامین مواد غذایی یاد بگیرند. اینگونه حتی اگر تعداد حیوانات و شکارها کم می‌شد، می‌توانستند از طریق مواد غذایی گیاهی، شکم خود را سیر کنند. سوال اینجاست که آیا آنها بدبین بودند و یا اینکه ابعاد جدیدی از ذهن خوشبین در آنها درحال شکل گیری بوده؟

بنابراین با تکیه بر مثال بالا و همچنین تاکید بر بلوغ خوشبینی بعد دوم هوشمندی منفی را می‌توان اینگونه تعریف کرد:

هوشمندی منفی، با ایجاد دلزدگی و کسالت نسبت به شرایط و داشته‌های فعلی و با خوشبینی به رفتارها و فعالیت های جدید ما را وادار می‌سازد زندگی خود را متحول کرده و به سمت پیشرفت و دستاوردهای جدید حرکت کنیم. بنابراین باید بدانیم که بعد اول هوشیاری منفی، به بشر کمک کرده با دیدن خطرات، از سلامت و امنیت خود مراقبت کند و بعد دوم، با ایجاد دلزدگی نسبت به داشته‌های فعلی و خوشبینی به اتفاقات جدید، انسان را به پیشرفت و ترقی بیشتر و مستمر ترغیب کرده است.

انسان نه در گذشته و  نه در حال، هرگز به آنچه داشته بسنده نکرده و همواره بیشتر و بیشتر خواسته است و این نه تنها بد نیست، بلکه در طول تاریخ نشان داده که قدرت و ثبات بیشتری را برای جامعه بشری به همراه داشته است. اگر یک روز انسان مجبور بود در کنار دیگر حیوانات زندگی کند و مرگ و میر شدیدی را متحمل شود، اگر اسیر تمام فجایع و بلاهای طبیعی بود و هر بحرانی می‌توانست به صورت جدی سلامت و امنیتش را به مخاطره بیندازد، امروز به حدی قدرتمند شده که حتی می‌تواند بلایای طبیعی را نیز تا حدود زیادی پیش‌بینی و مدیریت کند. امروز بشر ترسی از حیوانات ندارند و به شکل محسوسی بر کره زمین مسلط شده است.

همانطور که حتماً متوجه شده‌اید، بعد دوم هوشمندی منفی نیز، رویکردی به سمت خطرات دارد. اما تفاوت آن با بعد اول در آن است که بعد اول متوجه نشانه‌های خطرات فعلی و لحظه‌ای می‌شود و نشانه‌‌های اشکار را می‌بیند اما بعد دوم، رویکردی آینده نگر و خوشبینانه به فردا و فرداها دارد و در واقع از بروز خطرات آتی از مسیر بهبود شرایط انسان و قدرت و توانمندی‌اش جلوگیری می‌‌کند.

Series Navigation<< هوشیاری منفی و خوشبینیخوشبینی، هوشیاری منفی را منطقی می کند >>