- الفبای خوش بینی
- خوش بینی در تئوری تعصب دوگانه
- ارتباط تعصب دوگانه و خوشبینی
- خماری احساسی و خوش بینی
- خوش بینی در خماری احساسی چگونه تاثیر می گذارد
- هوشیاری منفی و خوشبینی
- بلوغ خوشبینی در هوشیاری منفی
- خوشبینی، هوشیاری منفی را منطقی می کند
- خوشبینی در نظریه اقتصاد رفتاری
- محورهای کاری اقتصاد رفتاری
- سوگیریهای نظریه اقتصاد رفتاری(بخش اول)
- ارتباط خوشبینی و سوگیری های اقتصاد رفتاری (بخش دوم)
- اضطراب قرنطینه و خوشبینی
- تاثیر خوشبینی و فقدان آن بر اضطراب قرنطینه
- نظریه انتخاب و نگرش های خوب و بد
- ارتباط خوشبینی با دستاوردهای تئوری انتخاب
- افسردگی ارتقا و خوشبینی (بخش اول)
- نقش عادت ها در افسردگی ارتقا و راهکار خوشبینی (بخش دوم)
- نظریه طرحواره و خوشبینی
- اثر لوسیفر و خوشبینی
- خوشبینی در نظریه اختلال جدایی چگونه کار می کند؟
- دستگاه خوشبینی در نظریه رفتارگرایی
- کارکرد خوشبینی در تاب آوری روانی
- خوشبینی در تئوری ذاتگرایی
- خوشبینی حلقه مفقوده نظریه شناختی
خماری احساسی و خوش بینی
نویسنده: دکتر احمد ستایش
تا به حال به این فکر کردهاید که چرا گاهی ذهن ما برخی اطلاعات و خاطرات به ظاهر بیاهمیت را به راحتی و به تکرار به یاد میآورد اما گاهی مسایلی بسیار مهمی مثل روز تولد همسرتان، دارویی که باید برای مادرتان بخرید و به خانه او ببرید، یا انجام کار بسیار مهم و حساسی در سر کار را از یاد میبرید؟ یا چرا به برخی از موضوعات زیادی خوشبین هستیم و در مورد برخی مسائل اساسا خوش بینی را خطا می دانیم و ترجیح می دهیم در مورد فلان موضوع از ابتدا بدبین باشیم؟
براستی چرا ذهنمان گاهی بر خلاف نظر و نیاز ما کار میکند و بدین واسطه ما را دچار مشکل میکند؟ آیا دلیل یا دلایلی برای این نوع عملکرد ذهن وجود دارد و میتوان به طریقی این عملکرد را تا حدودی خودآگاه و ارادی کرد و به خوبی از آن بهره گرفت؟
یکی از دلایل بروز عملکردهای ظاهراً عجیب از سوی ذهن آن است که آنچه ما از اتفاقات، رویدادها و پدیدههای مختلف در ذهنمان ثبت میکنیم و بعدها به یاد میآوریم، فقط به تجربیات و مشاهدات ما بستگی ندارد، بلکه به شدت از آنچه در درون ذهنمان میگذرد، یعنی احساساتی که در لحظه تجربه میکنیم نیز تاثیر میپذیرد. بنابراین به جرات میتوان گفت که وقتی ما کاری را به خودمان یادآوری میکنیم، چیزی را میبینیم یا می شنویم، ثبت اطلاعات در ذهن به صورت جدی تحت تاثیر احساسات لحظهای ما قرار میگیرد و این احساسات به صورت قدرتمندی میتوانند باعث ثبت دقیقتر اطلاعات در حافظه شوند. به طوری که ما بعدها بتوانیم به شکل راحتتری آنها را به یاد آوریم.
تحقیقات همچنین ثابت کرده که شرایط ذهنی میتوانند برای مدتی نسبتاً طولانی بر فرایند ثبت خاطرات در حافظه اثرگذاری کرده و حتی تجربیاتی که در ادامه پشت سر میگذاریم را تحت تاثیر خویش قرار دهند.
به عبارت دیگر در شرایطی که ذهن ما درگیر عواطف پررنگ و قدرتمندی است، با قدرت و جدیت بیشتری نسبت به ثبت اطلاعات و در ادامه نسبت به یادآوری آنها اقدام میکند. این چیزی است که از آن تحت عنوان پدیده خماری احساسی نام برده میشود.
بنابراین اگر بخواهیم تعریفی از خماری احساسی ارایه کنیم، باید بگوییم خماری احساسی به عملکرد قوی ذهن در بهتر اطلاعات در ذهن به واسطه تحریک شدن احساسی گفته میشود. بدین شکل فرد چون اطلاعات را به شکل بهتری ثبت کرده، به شکل بهتر و آسانتری نیز آن را یادآوری میکند.
نکته مهم دیگری که باید مورد اشاره قرار گیرد آن است که وقتی یک حادثه یا یک پدیده باعث تحریک احساسی شما (چه احساسات مثبت و چه احساسات منفی) میشود، نه فقط در لحظه، بلکه تا ساعتها میتواند ذهن شما را درگیر خماری احساسی سازد، بدین شکل آنچه در این چند ساعت تجربه میکنید، با قدرت زیادی در ذهنتان ثبت خواهد شد.
از سوی دیگر باید بدانیم که عدم درگیری به خماری احساسی، یعنی تلاش برای ثبت اطلاعات در هنگامی که از نظر احساسی خیلی تحریک نشدهایم، باعث میشود که فرایند ثبت اطلاعات در حافظه خیلی با قدرت لازم صورت نگیرد.
جالب است بدانید که خماری احساسی در قالب آزمایشهای متعددی به اثبات نیز رسیده است. در این حالت افراد را ابتدا با نشان دادن عکسها یا فیلمهایی به شدت تاثر برانگیز (مثل فیلم جنگ و تبعات آن در زندگی کودکان)، تحریک احساسی میکنند و سپس از آنها میخواهند که اطلاعات خاصی که به آنها ارایه میشود را به ذهن بسپارند. بدین شکل در آزمایشات متعدد ثابت میشود که افراد پس از تحریک شدن (نسبت به حالتی که تحریک احساسی نمیشوند)، به شدت قابلیت بالاتری را در ثبت اطلاعات در ذهن خود نشان میدهند.
اجازه دهید با ذکر یک مثال اثرگذاری خماری احساسی را بیشتر مورد بررسی قرار دهیم. فرض کنید فردی که مطالعه و تحقیق مناسبی نداشته و اصولاً خیلی اعتقادی هم به اینکه باید خود را برای یک آزمون از قبل آماده کرد و عده زیادی این کار را میکنند، در آزمون استخدام یک بانک شرکت میکند.
تا پیش از این او اصلاً به سختی یا نگرانی روز امتحان فکر نکرده اما وقتی وارد جلسه میشود و متوجه گفتگوهای دیگران میگردد، ترس شدیدی را تجربه میکند. چراکه در قالب این گفتگوها متوجه میشود که دیگران از قبل کتابهایی را خوانده یا نمونه سوالات سالهای قبل را حل کردهاند.
به تک تک چهرهها نگاه میکند، برخی شادمان هستند، برخی امیدوارند و برخی مثل او نگران و ناراحت. سر جلسه که مینشیند نگاهی به سوالات میاندازد، به نظرش سوالات ساده هستند. با سرعت و تحت تاثیر هیجان و ترس شدید، سوالات را پاسخ می دهد و از امتحان خارج میشود. حالا احساس شدید دوگانهای دارد. از یک طرف همچنان تحت تاثیر اضطراب امتحان است و از طرف دیگر به شدت شادمان است که تمام سوالات را جواب داده است. به خانه هم که میرسد تحت تاثیر این احساس شدید، واکنش والدینش و سوالات و جوابهای آنها درباره آزمون را به یاد میسپارد.
چند روز بعد نتیجه میآید و او قبول نمیشود. یک انسان منطقی میداند که سوالات آزمونهایی شبیه آزمون استخدامی بانک ریزهکاریهای زیادی دارد و به این سادگیها هم نیست. دوست مثال ما فقط خوش بینی کاذب داشته و تصور میکرد که جوابها را بلد بوده و به اغلب آنها نیز پاسخ غلط داده بود.
حال این فرد یک تجربه بد و یک تحلیل اشتباه از خوش بینی و خوش خیالی خود دارد که اگر به درستی از آن عبرت نگیرد (که متاسفانه اغلب انسانها نمیگیرند و دلیل شکستشان را به عوامل بیهودهای همچون شانس یا تقلب ربط میدهند)، در آزمونهای مشابه بعدی به شدت دچار مشکل میشود؟ چگونه؟ هر بار که او دوباره در معرض یک آزمون قرار گیرد، تمام جزئیات احساسی و رویدادی آزمون قبلی، واکنش والدینش بعد از ناکامی و حتی حس خوش بینی آزمون قبلی و … که تحت تاثیر خماری احساسی به شدت در ذهنش نقش بستهاند، به حافظهاش هجوم میآورند، باعث رنجش شدید او و استرس و اضطراب مضاعفی در وی میشوند. بدین شکل چنین فردی به واسطه خماری احساسی و البته عدم بررسی و تحلیل درست ناکامیاش، اعتماد به نفسش نسبت به آزمونهای دیگر را هم از دست میدهد دیگر تمایلی ندارد که به این موضوع با نگاه خوشبینانه بنگرد و به صورت جدی دچار بدبینی نسبت به خودش، تواناییاش، شانس و اقبالش میشود.