- الفبای خوش بینی
- خوش بینی در تئوری تعصب دوگانه
- ارتباط تعصب دوگانه و خوشبینی
- خماری احساسی و خوش بینی
- خوش بینی در خماری احساسی چگونه تاثیر می گذارد
- هوشیاری منفی و خوشبینی
- بلوغ خوشبینی در هوشیاری منفی
- خوشبینی، هوشیاری منفی را منطقی می کند
- خوشبینی در نظریه اقتصاد رفتاری
- محورهای کاری اقتصاد رفتاری
- سوگیریهای نظریه اقتصاد رفتاری(بخش اول)
- ارتباط خوشبینی و سوگیری های اقتصاد رفتاری (بخش دوم)
- اضطراب قرنطینه و خوشبینی
- تاثیر خوشبینی و فقدان آن بر اضطراب قرنطینه
- نظریه انتخاب و نگرش های خوب و بد
- ارتباط خوشبینی با دستاوردهای تئوری انتخاب
- افسردگی ارتقا و خوشبینی (بخش اول)
- نقش عادت ها در افسردگی ارتقا و راهکار خوشبینی (بخش دوم)
- نظریه طرحواره و خوشبینی
- اثر لوسیفر و خوشبینی
- خوشبینی در نظریه اختلال جدایی چگونه کار می کند؟
- دستگاه خوشبینی در نظریه رفتارگرایی
- کارکرد خوشبینی در تاب آوری روانی
- خوشبینی در تئوری ذاتگرایی
- خوشبینی حلقه مفقوده نظریه شناختی
سوگیریهای نظریه اقتصاد رفتاری (بخش اول)
نویسنده: دکتر احمد ستایش
بدون هیچ مقدمه ای بیایید درباره یک مفهوم مهم در نظریه اقتصاد رفتاری که به شدت مورد استفاده قرار می گیرد صحبت کنیم اصطلاحی تحت عنوان سوگیری ذهنی که کارکرد جالبی در مفاهیم روانشناسی اقتصاد دارد.
سوگیریها به صورت کلی جهتگیریهای خاص و پیشفرض ذهن ما نسبت به پدیدههای مختلف هستند که به صورت جدی میتوانند بر روی تحلیل و ارزیابی منطقی ذهن اثر سوء گذاشته و ما را دچار برداشتها و در ادامه نتیجهگیریهای به شدت غلط کنند.
برای اینکه به صورت کلی مفهوم سوگیری را متوجه شوید به این سوال پاسخ دهید: اگر در فینال جام جهانی و در ضربه آخر پنالتی، بازیکن توپ را به سمت چپ بزند اما دروازهبان از جای خود حرکت نکند و ظاهراً تلاشی برای گرفتن توپ نکند، باید او را مقصر بدانیم.
تقریباً 99 درصد مردم به واسطه اینکه دروازهبان در وسط دروازه ایستاده و پرشی انجام نداده او را سرزنش میکنند اما اجازه دهید بررسی کنیم که این برداشت درست است یا یک سوگیری یعنی یک پیش قضاوت غلط ذهنی است.
وقتی توپی به سمت دروازه در هنگام پنالتی شوت میشود، ممکن است به یکی از سه بخش زیر برود: چپ، میانه و راست.
دروازهبان هیچ راهی برای شناخت جهت توپ ندارد، از این رو، باید به صورت اتفاقی، یک جهت را به عنوان مقصد انتخاب کرده و نسبت به آن واکنش نشان دهد. اگر چپ را تشخیص دهد باید به چپ بپرد، اگر راست را تشخیص دهد، به راست و اگر وسط را تشخیص دهد، باید سر جای خود بایستد. بنابراین دروازهبانی که سر جای خود میایستد مثل دروازهبانی که به سمت چپ پریده در واقع کار خود را به درستی انجام داده است. اما ذهن ما چون در حالت اول یعنی ایستادن، حرکت و عمل خاصی را از دروازهبان نمیبیند، تحت تاثیر سوگیری وی را به کم کاری و عدم لیاقت متهم میکند.
حال که با مفهوم سوگیری آشنا شدید، اجازه دهید چند سوگیری مهم و معروف ذهنی که اثرگذاری زیادی در حوزه اقتصاد دارند به صورت موردی و خلاصه با هم مرور کنیم. بدین شکل در بخش بعد میتوانیم به طرز مطلوبی شیوه اثرگذاری خوشبینی بر آنها و تصمیمگیری های اقتصادی را ارزیابی کنیم.
سوگیری بیشینهکردن داشتهها (Endowment)
این سوگیری بدین شکل عمل میکند که ما داشتههای خود را ارزشمندتر و مهمتر از داشتههای دیگران تلقی میکنیم. برای مثال اگر قرار باشد ماشینی را با قیمت واقعی بازار 100 میلیون تومان، بخریم، ارزش آن را کمتر میپندازیم اما اگر قرار باشد همان ماشین را بفروشیم، از نظر ذهنی بر این باور قرار میگیریم که ماشین ما بیشتر از 100 میلیون میارزد.
سوگیری لنگراندازی: (Anchoring bias)
سوگیری لنگراندازی در واقع قضاوت غلط ذهن بر اساس اطلاعات سطحی و نادرستی است که قبلاً با آنها مواجه شده است. در این حالت ذهن فرد حتی به اتکای یک شنیده ساده و معمولی در تاکسی و اطلاعاتی غیر قطعی که از دیگران گرفته ممکن است تصمیمات مهم اقتصادی (و البته غیر اقتصادی بگیرد).
برای مثال اگر فردی در تاکسی بشنود که نان گران شده است، بعد که به نانوایی محلهشان مراجعه میکند و قیمت قبلی را میبیند، ممکن است از ترس ضرر و زیان، تعداد زیادی نان بخرد و ذخیره کند. ما در حوزه بنزین و گرانی بنزین چنین سوگیری را به شدت در کشورمان تجربه کردهایم.
سوگیری اطلاعات در دسترس (Availability Bias)
یکی از ایرادات ذهن انسان آن است که هنگام مواجهه با مسایل و پدیدههایی که نسبت به آنها اطلاعات زیادی ندارد، به جای آنکه از مسیر تلاش، تحقیق، کسب مشورت و …، نسبت به کسب اطلاعات درست و منطقی اقدام کند، گهگاه بر اساس تجربیات قبلی خود، اطلاعاتی سطحی، گهگاه دروغین و البته غیر قابل اتکا را میسازد و متاسفانه با تکیه بر آنها، تصمیمگیری و انتخاب میکند.
سوگیری اعتماد کاذب (over confidence):
سوگیری اعتماد کاذب نتیجه مستقیم خوشخیالی و دست بالا گرفتن خود، آگاهیهای خود، توانمندیهای خود و البته شانس و اقبال خوب خود است. برای مثال فردی را در نظر آورید که دو سه بار در بورس با معیارهای غلط و ذهنی خود مثل «اگر سهام یک شرکت دارویی را بخرم، حتماً سود میکنم، چون بیماریهای جدیدی در حال بروز هستند»، سرمایهگذاری کرده و سود نیز کرده است. در این حالت فرد به واسطه چند تجربه موفق اتفاقی و البته خوشخیالی، به دانش و توانایی ذهنی خود و اطلاعات و برداشتهایش بیش از حد اطمینان میکند و در ادامه تصمیماتی میگیرد که ممکن است ضرر و زیان شدیدی را برای وی به همراه داشته باشد. از جمله مثلاً دفعه بعد ممکن است تمام پولش را (حتی ممکن است خانهاش را هم برای تامین سرمایه بفروشد) و روی یک شرکت تازه وارد به بورس در حوزه دارو سرمایهگذاری کند. اما شرکت به دلیل سوء مدیریت یا اختلاف سرمایهگذاران اصلی، دچار مشکلات جدی شده و تعطیل شود. بدین شکل او تمام سرمایه خود را به واسطه سوگیری اعتماد کاذب از دست میدهد.