برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]

هوشیاری منفی و خوشبینی

نویسنده: دکتر احمد ستایش

یکی از ویژگی‌های بسیار مهم و سرنوشت‌ساز ذهن انسان که از دیرباز و گذشته‌های دور در ذهن بشر وجود داشته اما نسبتاً به تازگی کشف و مورد توجه قرار گرفته است، هوشیاری منفی است، پدیده‌ای که تا پیش از این به غلط به نظر امری بد و ناشایست به نظر می‌رسید اما تحقیقات گسترده‌ای که بر روی آن انجام شده، حساسیت و اهمیت بالای آن در تداوم نسل بشر، پیشرفت بشر و البته سعادت و خوشبختی تک تک انسان‌ها را به خوبی اثبات کرده است.

اجازه دهید بحث را با یک مثال آغاز کنیم. جوانی را در نظر بگیرید که بعد از مدت‌ها تلاش یک ماشین دست دوم خریده و قصد دارد خانواده‌اش شامل همسر،  فرزند و پدر و مادر پیرش را به مسافرت ببرد و آنها را خوشحال کند.  همه با شادمانی در ماشین می‌نشینند و ماشین به حرکت در می‌‌آید. اما صدای عجیب اما نه چندان بلندی از زیر آن به گوش می‌رسد. پسر آنقدر غرق شادمانی است (به خاطر خرید ماشین و اینکه عزیزانش را به مسافرت می‌برد) که اصلاً ذهنش به صدای عجیب توجه نمی‌کند. بقیه نیز جز پدر پیر پسر، به صدا توجهی ندارند. پدر هشدار می‌دهد: «پسرم ماشینت صدای عجیبی می‌دهد. بهتر نیست اول برویم تعمیرگاه تا مطمئن شویم مشکلی وجود ندارد؟»

پسر ابتدا هرچه تلاش می‌کند (چون ذهنش درگیر مساله شادمانی است) صدا را نمی‌شوند و پدر مدام اصرار می‌کند و می‌گوید: «پسرم احتیاط شرط عقل است. نکند خدای نکرده …» پسر که عصبانی شده، به پدر می گوید: «تو از اول هم همینطور بدبین بودی پدر. همش می‌ترسیدی و مدام نگران بودی. من مثل تو نیستیم پدر. من آدم خوشبینی هستم و مدام به چیزهای بد و منفی فکر نمی‌کنم کمی مثبت فکر کن و عینک بدبینی را بردار» بالاخره با دعوت از دیگران به سکوت، با دقت بیشتری گوش می‌دهد و صدا را می‌شنود. اما واکنش او اینگونه است: «به خاطر این صدای ضعیف و ناچیز یک ساعت است روی مخ من راه می‌روی پدر؟ چیزی نیست بدبین نباشید حتماً چرخ‌های ماشین روغن‌کاری می‌خواهد. برگشتیم انجام می‌دهم.»

پدر همچنان نگران است اما از آنجایی که دوست ندارد مسافرت را به همه زهر کند، سکوت اختیار می‌کند. ماشین وارد جاده چالوس می‌شود و بعد از تونل کندوان در یک پیچ خطرناک و شدید، سیبک یکی از چرخش‌هایش می‌شکند. پسر که خیلی تجربه زیادی در رانندگی ندارند، نمی‌تواند ماشین را کنترل کند. ماشین منحرف می‌شود و با سرعت و شدت زیادی به گارد ریل‌های کنار جاده می‌خورد. گارد ریل‌های می‌شکند و ….

مثالی که با هم مرور کردیم دقیقاً بیانگر وجود و عملکرد ویژگی هوشیاری منفی در ذهن پدر پیری است که اولاً ذهنش به شدت مراقب نشانه‌های خطر است و بدین‌گونه پیش از همه صدای عجیب را می‌شنود و تشخیص می‌‌دهد و دوماً پس از تشخیص یک نشانه خطر، مصر و مصمم است که اقدامی در راستای مقابله با آن انجام دهد. اما پسر که به شکل مطلوبی از هوشیاری منفی برخوردار نیست، به اسم و به بهانه خوشبینی (که البته نام آن ساده‌لوحی است نه خوشبینی) اولاً ذهن خود را درگیر مسایل دیگری کرده و حساسیتی نسبت به نشانه‌های خطر ندارد. دوماً حتی با وجود هشدار پدر، همچنان حاضر به پذیرش ریسک و خطر احتمالی نیست.

اما هوشیاری دقیقاً منفی چیست و از کجا در ذهن ما انسان‌ها شکل گرفته است؟

انسان اولیه‌ای را در نظر بگیرید که هزاران سال قبل بر روی کره زمین زندگی می‌کرد و تنها ابزارش برای مواجهه با خطرات طبیعی مثل حمله درندگان، تنها یک چوب بود که سنگی تراشیده و تیز با طناب به سر آن متصل شده بود. این انسان بدوی به خوبی می‌دانست که از نظر قدرت جسمی نسبت به حیوانات و جانورانی که در اطرافش زندگی می‌کنند بسیار ضعیف است. نه زور و قدرت حیواناتی مثل شیر، خرس یا پلنگ را دارد، نه مثل میمون‌ها و گوریل‌ها می‌تواند به سرعت از درخت بالا برود، نه از سرعت حیواناتی مثل گوزن و یوزپلنگ برخوردار است. یادمان باشد که شرایط او را با شرایط خودمان مقایسه نکنیم. چراکه انسان‌های اولیه مجبور بودند محیط زندگی‌شان (عمدتاً نزدیک به منابع آبی بود) را با حیوانات و حشرات مختلف و خطرناک شریک شوند و مثل ما در شهرها و روستاهای با امکانات زندگی نمی‌کردند. هر آن ممکن بود این انسان‌ها به واسطه حمله یک حیوان وحشی یا بر اثر طغیان رودخانه، رانش زمین یا افتادن از یک پرتگاه ناشناخته، جان خود را از دست بدهد. شرایط او را به صورت کامل تصور کنید تا درک نمایید که تا چه حد حق داشت نگران و مراقب خطرات پیرامونی خود باشد. بنابراین ذهن او هر لحظه و بی‌وقفه آماده بروز یک خطر بود و تلاش می‌کرد تمام توانش را برای دیدن، شنیدن و متوجه شدن نشانه‌های خطر بکار گیرد.

چنین انسانی حتی به تکان ریز یک بوته یا گیاهی نیز توجه می کرد، بر خلاف انسان امروزی که ممکن است اصلاً به آن توجه نکند، این انسان های بدوی با چنین تکان هایی کوچکی در میان بوته ها دچار هراس می‌شدند و هر نوع احتمال خطری را در نظر می‌گرفت احتمالا به سرعت نیزه‌اش را بر می‌داشت، دیگران را خبر می‌کرد و به سمت بوته و گیاه تکان خورده زل می‌زد تا آماده هجوم هر خطری باشد.

انسان‌های اولیه به اصطلاح حتی مجبور بودند وقتی خواب هستند، یک چشم خود را باز نگه دارند چراکه هیچ امنیتی در اطراف‌شان احساس نمی‌کردند. بدین شکل آنها به شکل ناخودآگاه ویژگی خاصی را که ما امروز نام “هوشیاری منفی” را بر روی آن گذاشته‌ایم در ذهن خویش ایجاد کردند که دارای دو محور و رکن اصلی بود:

* هوشیاری مستمر (داشتن ذهنی که همیشه آماده بررسی نشانه‌های خطر است)

* در نظر گرفتن تمام احتمالات و دیدن تمام خطرات (ذهنی که با دیدن نشانه‌های خطر دست روی دست نمی‌گذارد)

به همین سادگی با تعریف بسیار دقیقی از هوشیاری منفی آشنا شدیم:  هوشیاری منفی، ویژگی و مهارتی است که به ما کمک می‌‌کند به صورت مستمر، هوشیاری خود را حفظ کنیم و با دیدن خطرات و نشانه‌های خطر، آمادگی خود را برای مواجهه و مقابله با آنها حفظ کنیم.

هوشیاری منفی، ضامن امنیت، آسایش و حتی پیشرفت و موفقیت ماست و برای برخورداری از آن همیشه و همواره باید هوشیاری خود را حفظ کنیم، باید نسبت به نشانه‌های خطر، اشتباه و مشکل حساس شویم و با دیدن و بررسی به موقع آنها، آمادگی لازم را برای مقابله در خود ایجاد کنیم. این یعنی با دیدن به موقع تهدیدات، باید برای مواجه‌ با آنها برنامه‌ریزی کرده و حتی المقدور از بروز آنها پیشگیری کنیم.

اشتباه نکنید، هوشیاری منفی، هیچ منافاتی با خوشبینی، ریسک‌پذیری و کارهای خلاقانه، هیجان انگیز و … ندارد. برای مثال چتربازی را تصور کنید که به خوبی از این مهارت بهره می‌گیرد. او نه تنها از پریدن نمی‌ترسد و اجازه نمی‌دهد ترس غیر منطقی و کاذب مانع بلندپروازی‌های او شود، بلکه با استفاده از هوشیاری منفی، هر بار که با قصد پرواز دارد با دقت کامل (توجه و حساسیت بالای ذهنی) چتر خود را وارسی می‌کند و تمام نکات ایمنی و احتیاطی لازم را رعایت می‌کند و با خوشبینی مسیر پرواز خود را انتخاب و از آن لذت می برد. در واقع هوشیاری منفی، مانع کار او نیست، بلکه اصلاح کننده عملکرد او در زمینه بررسی خطرات، نشانه‌های خطرها و اعمال احتیاط‌های منطقی و لازم است. افرادی که دارای مهارت هوشیاری منفی هستند به معنای واقعی کلمه و به صورت عملی معتقد به این هستند که: پیشگیری بهتر از درمان است.

اما افرادی که فاقد این مهارت هستند، معمولاً به موقع مشکلات را نمی‌بینند. آنها اجازه می‌دهند خطرات و بحران‌ها رخ دهند و سپس وقتی آسیب و زیان شدیدی را متحمل شدند، تازه دست به اقدام برای مقابله می‌زنند و به بهانه اینکه خوشبینی کار دستمان داد بر خطای خود سرپوش می گذارند. پر واضح است که آنها هم زیان بیشتری را متحمل می‌شوند و هم سلامت و امنیت و آرامش و البته سعادت خود را به صورت جدی به خطر می‌اندازند.

اگر شما یک چترباز باشید اما هوشیاری منفی به خوبی در ذهن‌تان نهادینه نشده باشد، خدای ناکرده احتمال اینکه یکبار مساله و احتیاط مهمی را فراموش کنید یا نشانه خطری مثل ساییدگی چتر را نادیده بگیرید، بسیار زیاد است. همین شرایط در ارتباط با تمام مسایل زندگی و تمام خطراتی که می‌توانند امنیت و سلامت جسمی و امنیت و اعتبار اجتماعی ما را به مخاطره بیندازند وجود دارد. ضمن اینکه نه فقط زندگی‌های شخصی، بلکه سلامت و امنیت یک جامعه نیز به صورت جدی در گرو هوشیاری منفی آحاد مختلف آن است. عنایت داشته باشید که انسان موجودی اجتماعی است و امروز و در دنیای کنونی که جمعیت انسان‌ها به شدت افزایش یافته است، این فقدان هوشیاری منفی از سوی برخی از افراد مخصوصاً افرادی که مسئولیت و سمت مهمتری مثل سمت مدیریت دولتی دارند می‌تواند خطرات و آسیب‌های شدید و فاجعه‌ آمیزی را برای جمعی از انسان‌ها به همراه داشته باشد.

یک مدیر که مسئولیت نظارت بر خطوط راه آهن را برعهده دارد، به واسطه همین مشکل می‌تواند باعث بروز یک تصادف بزرگ شود. تصادفی که به یک فاجعه ملی تبدیل شود و جان بسیاری از انسان را بگیرد و انسان‌های بی‌شمار دیگری را ناراحت، اندوهگین و داغدار کند.

Series Navigation<< خوش بینی در خماری احساسی چگونه تاثیر می گذاردبلوغ خوشبینی در هوشیاری منفی >>